سیرجان از مناطق پستهخیز ایران است و پستهی کرمان نیز طعم و مزهی خاصی دارد که آن را به یکی از ارزشمندترین محصولات تجاری این استان تبدیل کرده است. خوردن پسته در سیرجان بسیار معمول و محبوب است. در این مطلب دربارهی پسته و فرهنگ مردم سیرجان میخوانیم.
در سیرجان برداشت محصول یا به قول خودشان «سبزپسته» از اواخر شهریور شروع میشود و تا اواخر آبان ماه که ماه «پسته پاککنی» است، ادامه دارد. درگذشته، مالکان پسته چند روز قبل از شروع جمعآوری محصول به باغات میرفتند و در ساختمانهای مسکونی خود که معمولاً دو اتاق خشت و گلی و حد فاصلی به نام «صُفه» داشتند، مستقر میشدند و پستهچینی را شروع میکردند. براساس نیاز به نیروی انسانی، عدهای زن و مرد و کودک را به نام «عملهی پستهپاککنی» در نظر میگرفتند و روز «پستهچینی» را مشخص میکردند و کارگران همراه با «سرکارگری» مشغول کار میشدند. بچهها را که سبکتر بودند و راحت از درختان بالا میرفتند، برای چیدن پسته از شاخههای درختان کهنسال به کار میگرفتند. زنان در جمعآوری خوشهها و چیدن آن همکاری میکردند و مردان افزون بر چیدن، حمل محمولههای پسته را بر عهده داشتند.
ابزار اولیهی کار دو قطعه پارچهی بزرگ به نام «جاوند و پردهی پستهپاککنی» از پارچهی ضخیم و نخی به نام «ناشور» بود که کارگران به باغ میبردند، پرده را زیر درختان پهن میکردند تا پستههای چیده شده با دست در آن ریخته شود؛ سپس مردانی با عنوان «کولهکُن» پستهی جمع شده را بر پشت میگرفتند و به مکان اصلی حمل میکردند. اگر فاصلهی پستهچینی تا محل پاککردن پسته زیاد بود، محمولهها را بر پشت الاغ میگذاشتند. پستهها را برای پاککردن در محوطهی کوچکی که ۳ طرف آن را با نیمدیواری محصور کرده بودند، میریختند.
پس از چیدن پسته، مالک یا مباشر، روزی را برای «پِلِکیکردن» کارگران مشخص میکرد. در این روز فقط کارگران، یعنی عملههای پستهچین و مالک به باغات میرفتند و پستههای برجامانده را اعم از آنچه بر درخت یا روی زمین مانده بود، برای خود جمع میکردند و از ورود اشخاص دیگر جلوگیری میشد. سختگیری بعضی از سرکارگران و مباشران در امر چیدن پسته تا حدی بود که اغلب پستهای برای پلکیکردن باقی نمیماند و چه بسا کارگران با دست خالی از پلکیکردن برمیگشتند.
در سیرجان پستههای پاکشده را در ظروف سفالین بیضیشکلی به نام «جاویه» میشستند و روی پردههای بزرگ به نام «پَرْسه» که روی سکوی پسته پاککنی گسترده شده بود، پهن میکردند تا در معرض آفتاب خشک شوند. به کسی که پسته را میشست «پستهشور»، و به کارگرانی که فقط پستهها را میچیدند «پستهچین» میگفتند. پستههایی را که پوستهی آنها را ضربات «کتینو» جدا نمیکرد، «کَلو»، و پستههای پوستگرفته را «لَقو» مینامیدند. عمل جدا کردن این دو نوع پسته را از هم «کَلو از لَقو جداکردن» میگفتند. به پستهای که پوستهی آن بدون ضربه زدن با دست جدا میشد و احتیاجی به شستن نداشت نیز، «پسته دستپوست» میگفتند و این نوع پسته بهترین و مرغوبترین نوع بود.
کارگران در موقع پاککردن پستهها با هم «گروبندی» میکردند که گاهی از طرف سرکارگر و یا مباشر برای سرعت در کار، پیشنهاد میشد و به کسی که در این شرطبندی امتیازی میآورد، مزد اضافی و یا انعامی میدادند. مزد کارگران را بعد از جمعآوری محصول و به نسبت کارشان پرداخت میکردند؛ بعضی از مالکان افزون بر مزد مقداری پسته نیز به کارگران میدادند.
پستهی خشکشده را نیز در انبارها یا به طور بستهبندی یا باز نگهداری میکردند تا در موقع مناسب فروخته شود.
پس از برداشت محصول پسته، باغات آبیاری میشدند و این آب را «آب زخم پسته» میگفتند. به درختان کوچک و کم سن پسته «نوچه،کُمُر»، به هرس کردن درختان «پَتار»، به یک ردیف از درختان «رس» و به مرزبندی «کیزبندی» میگویند. به پستهای که در اثر گرمای روز و سرمای شب، خشک شود و به ثمر نرسد «داغو»، به آفتی که باعث از بین رفتن برگها میشود «رِیو»، به پستهی دهنبسته «مخلوط»، به پستهای که در موقع شستن روی آب قرار گیرد «روآبی»، و به پستهی پوچ «پسته پوتو» گفته میشود.
در سیرجان روز دهم پس از زایمان، ماما برای تقویت زائو مخلوطی از مغز پسته به همراه مغز بادام، گیلاس، آلبالو، شفتالو، الوک و زردآلوی برشته و کوبیده را با زردهی تخم مرغ و روغن گاو و هل باد و هل سفید مخلوط، و مو و سر زائو را با آن آغشته میکنند.
سیرجانیها از پستهای که هنوز پوست چوبیاش سفت نشده و مغز نگرفته است، ماستپسته درست میکنند. به علاوه در بسیاری از شهرهای ایران مثل بیرجند و سیرجان از پوست پسته، ترشی و مربا درست میکنند.
مردم سیرجان دیدن پسته در خواب را سخن سربسته تعبیر میکنند و مقصود از سخن سربسته یعنی موضوع و یا صحبتی که هنوز علنی نشده باشد که یادآور این ضربالمثل است که میگوید «پستهی بی مغز اگر لب وا کند، رسوا شود».
منبع: